کلافه م

ساخت وبلاگ
فراموشیِ مادر شوهرم مرتب داره بیشتر می شه. یه حرف رو در طول روز چندین بار تکرار می کنه. یه سؤال رو صد بار می پرسه. خواهر شوهرم می گه به روش نیارین ولی موضوع اینه کهخودش کنارش نیست بدونه تحمل آدم توی چند بار شنیدنیه مطلب توی یه روز چقدره. یا اینکه یه سوال در طول روز حدود سی چهل بار پرسیده شهچقدر کلافه کننده س. دلم هم براش می سوزه. واسه همین بیشتر وقتا چیزی نمی گم. ولی گاهی نمی تونم و ناچاراً می گم وای مامان همین الان اینو گفتین یا همین پنج دقیقه پیش این سوال رو پرسیدینو کامل توضیح دادم براتون. بدیش اینه که دارو هم نمی تونه مصرف کنه.سه بار داروهای آلزایمرش رو عوض کردن ولی هر سه بارواکنش منفی به داروها داشت و حالش شدیداً بد می شد. نمی دونم قراره چطوری بشه. ولی امیدوارم بدتر نشه. کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 21:52

پنج شب پیش ننه تو بیمارستان بودم ماسک می زدم مریض نشدم. بابام یه روز رفت پیشش کرونا گرفت بعد یه ذره که تب و لرزش آروم گرفت و تونست بلند شه از جاش، دیگه رعایت نکرد و منم ازش گرفتم ​​​​​​امروز همه ش تب و لرز داشتم. پاشویه کردم برطرف شد. حالا حدود یه ساعته که باز تب و لرزه برگشت. زیر پتو واسه خودم دارم بلرزون می دم ولی حال ندارم پاشمبرم پاشویه کنم. حتی حال ندارم از زیر پتو در بیام آب بریزماین قرصامو که کنار دستمه بخورم ​​​​​​بساطی شد واسه مون. بابام تا یادم میاد همینجوری بود. مریض که می شد آه و ناله و استراحت مطلق، ولی هیچ وقترعایت نمی کرد که ما ازش نگیریم. فک کنم خصلت فروردینی ها باشه. چون خواهر شوهرمم همینه. خودش که کرونا گرفته بود هم پیش مامانش رفت مریضش کرد، هم به شوهرم زنگ می زد این ور اون ببرتش.ولی ما که مریض شدیم تا یک ماه حداقل سمتمون نیومد. بعد از اون بود که به شوهرم اولتیماتوم دادم رفتاراشو تغییر داد. کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 4:58

پنج شب پیش ننه تو بیمارستان بودم ماسک می زدم مریض نشدم. بابام یه روز رفت پیشش کرونا گرفت بعد یه ذره که تب و لرزش آروم گرفت و تونست بلند شه از جاش، دیگه رعایت نکرد و منم ازش گرفتم ​​​​​​امروز همه ش تب و لرز داشتم. پاشویه کردم برطرف شد. حالا حدود یه ساعته که باز تب و لرزه برگشت. زیر پتو واسه خودم دارم بلرزون می دم ولی حال ندارم پاشمبرم پاشویه کنم. حتی حال ندارم از زیر پتو در بیام آب بریزماین قرصامو که کنار دستمه بخورم ​​​​​​بساطی شد واسه مون. بابام تا یادم میاد همینجوری بود. مریض که می شد آه و ناله و استراحت مطلق، ولی هیچ وقترعایت نمی کرد که ما ازش نگیریم. فک کنم خصلت فروردینی ها باشه. چون خواهر شوهرمم همینه. خودش که کرونا گرفته بود هم پیش مامانش رفت مریضش کرد، هم به شوهرم زنگ می زد این ور اون ببرتش.ولی ما که مریض شدیم تا یک ماه حداقل سمتمون نیومد. بعد از اون بود که به شوهرم اولتیماتوم دادم رفتاراشو تغییر داد. کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 11:52

نشستم تو حیاط. صدای بازی بچه ها البته بیشتر صدای جیغیکی شون از بیرون میاد. اینجا هنوز بچه ها بیرون بازی می کنن و تا ماماناشون بیدارن، اینا هم تو کوچه و خیابون سر و صداشون میاد. چیزی که برام جالبه اسماشونه. آراد، آیسان، آرسان، آیما، آتنااسمایی که خیلی به گوشمون آشنا نیست. زمان ما اسما خیلی فرق داشت. البته اسم دوتاشون هموناسم های زمان ماست. رضا و شهریارحالا اینا به کنار. دو سه سال پیش کلاس گیتار که بودم، یه بچه به اسم ساویش!با مادرش می اومد کلاس. پسره شش-هفت ساله بود. بعد مادره تعریف می کرد که ساویش یه همکلاسی دارهکه معلوم نیست اسم کدوم جد و آبادشو روش گذاشتن. اسمش ماشاالله بود ​​​​​​اون موقع فکر می کردم مردم یا از این ور بوم میفتن، یا از اون ور. حالا درسته ساویش عجیب غریب بود؛ ولی واقعا ماشاالله دیگهاز اونم عجیب تر بود واسه بچه ی کوچیک.مادر ساویش می گفت پسره خجالت می کشه از اسمش. یعنی بچه ای که تازه مدرسه رفته و اسم همکلاسیاشو شنیدهفهمیده اسمش چقدر با بقیه فرق داره و خجالت کشیده. بعد پدر و مادرش اینقدر شعور نداشتن که این کارو باهاش نکنن. نمی دونم. شاید منم اگه بچه داشته باشم، از همین اسمای عجیب براش بذارم.ولی یه چیزی رو خوب می دونم. هیچ وقت رو بچه م اسم عربییا غربی نمی ذارم. اسم های با اصالت ایرانی از همه قشنگ تره. کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 11:52

هفته ی پیش بود صبح شکیب داشت می رفت بیرون دیدم زنگم زد گفت بیا دم در. رفتم پایین دیدم یه بچه گربه نشسته تو چهارچوب در حیاط. شکیب گفت یه ذره ماشینو این ور تر گرفته بودم له شه بود. نگاش کردم دیدم چشماش به هم چسبیده. بینی شم آب اومده. مشخص بود سرما خورده. دوتایی دلمون نیومد ولش کنیم. آوردیمش خونه و بعد بردیمشدامپزشکی. معاینه شد و دارو گرفت. الان هفت روزه که آتوس پیش ماست. نمی دونم بذارم بره پیش مامانش یا درمانشو ادامه بدم. دامپزشکه گفت اگه به زندگی توی خونه عادت کنه دیگه نمی تونهبیرون از پس خودش بر بیاد.مامانشم هر روز میاد روی دیوار می شینه منم آتوس رو بهش نشون می دم یه کم میو میو می کنه و می ره. اوایل برام خر خر می کرد و شکل حمله به خودش می گرفت. الان ولی یواشکی میو میو می کنه. اعتماد کرده بهم. حالا دوباره آتوس رو ببرم پیش دامپزشک ببینم چی می گه. کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 52 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 11:52